معنی خانم بازیگر آمریکایى
حل جدول
دوریس دى
بازیگر آمریکایى
دپ
بازیگر خانم
آشا محرابی
بازیگر رزمى کار آمریکایى
نوریس
خانم بازیگر ایرانی
نیکی کریمی
بازیگر خانم پایتخت
ریما رامین فر
بازیگر خانم پرستاران
لیندا کیانی
خانم بازیگر ایتالیایى
ویرنا لیزى
بازیگر خانم سریالمدینه
آرام جعفری
بازیگر خانم آمریکایی
رابین تونی
فضاپیماى آمریکایى
دیسکاورى
گویش مازندرانی
خانم بانوی نجیب و شریف
لغت نامه دهخدا
خانم. [ن ُ] (ترکی، اِ) بانو. خاتون. بی بی. (ناظم الاطباء)، جُرَّه. ستی. خدیش. کدبانو. بیگم:
جان به لب عاشق بیدل رسد
با غمزاتی که تو خانم کنی.
ایرج میرزا.
|| لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان درآید چون مهرانگیزخانم. || فاحشه. جنده. زانیه.
- خانم بزرگ، برترین زن خانه. گاهی نوادگان، مادر بزرگ را بدین لقب خطاب کنند.
- خانم کوچک، بانوچه. دوشیزه.
- خانم کوچولو، لقب گونه ای است که به دختران دهند.
- خانم و خاتون، با کمال حرمت. با وقار تمام. چون: مثل خانم و خاتون ها برو اینکار را کن.
- امثال:
خانم پاشنه ترکیده آقا طلبیده،چون زنی را شوهر او بخواند زنان دیگر این را بمزاح به او گویند. (امثال و حکم دهخدا).
نام های ایرانی
دخترانه، کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضینامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
فارسی به عربی
الرهائن الأمریکان
معادل ابجد
1213